جک گلداستون، نظریهپرداز علوم مربوط به انقلابها در یکی از آثار خود ابراز میدارد که اگرچه انقلابها همه در پی ساختن یک جامعه ایده آل بودند، اما در مواجهه با واقعیات رنگ باختند. او معتقد است که انقلابهای بزرگ همگی تغییرات عمده در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه خود ایجاد کرده و ساختارهای جامعه را با تغییرات اساسی روبهرو کردند. بررسی زمینهها، عوامل، روند و وقوع انقلاب از جمله مهمترین مباحثی است که بهعنوان فلسفه وجودی جامعه شناسی انقلاب تلقی میشود.
انقلاب اسلامی ایران، به مثابه آخرین انقلاب اجتماعی بزرگ واقع شده در جهان در چارچوب انقلاب های کبیر است. این رویداد تنها در ایران دگرگونی حاصل نکرد، بلکه دارای پیامدهای متعدد در جهان اسلام و بازتابهای متنوع در سراسر جهان بود. برخی بازتاب روانی انقلاب ایران را با جنگ 1905 و 1904روسیه و ژاپن مقایسه میکنند که در آن کشوری جهان سومی قدرت اروپایی عظیمی را تحقیرکرد. پیشینه فکری نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد 1342 و سرانجام انقلاب اسلامی، مجموعه5 حرکت بارز سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران هستند که هر یک به نوبهخود تاثیرات مهمی در اندیشه و عمل جامعه سیاسی ایران نهادهاند.
بهصورت کلی ایرانیان از لحاظ فکری تحتتأثیر نیروهای متعددی هستند. اولین آنها هویت ملی آنان است. دوم عنصر اسلامی و سوم مذهب و یا مکتب تشیع است و چهارم تحولات تاریخی این کشور است که به نوعی به حافظه تاریخی مردم تدریجا اضافه شده است؛ بنابراین عناصر ناسیونالیستی انقلاب ایران کم اهمیتتر از دیگر عناصر آن نیست. هنر انقلاب ایران تلفیق عناصر اسلامی و ملی با یکدیگر بوده است. احیای ناسیونالیسم در برخی از موارد مانند جزایر ایرانی سهگانه در خلیج فارس میتواند نیروی مؤثری در حفاظت از منافع ملی ایران باشد.
انقلاب ایران به نحو روشنی بازتابی از مفاهیم اسلامی است. اساس اسلام در ارتباط با مردم و جهان، در مفهوم دعوت نهان شده است. اسلام بر آن است که همه جهان را به آشنایی با مبانی این دین دعوت کند. انقلاب ایران نیز دعوت از تمامی مستضعفان و محرومان جهان را سرلوحه اهداف خارجی خود قرار داده بود.
این موضوع در ارتباط با ایجاد امت اسلامی نیز قرار میگیرد. یکی دیگر از عناصر آموزه انقلاب اسلامی ایران آرمان رهبری ستمدیدگان جهان علیه قدرتهای مستکبر است.
نظام بینالمللی و انقلاب ایران
ایران یکی از مهمترین کشورهای جهان به لحاظ راهبردی و ژئوپلیتیکی است.
صدور انقلاب اسلامی و یا دعوت از تمامی جهانیان برای آشنا شدن با مبانی انقلاب هدف اصلی سیاست خارجی ایران است. با آنکه تمامی چشمها پس از پیروزی انقلاب ایران به منطقه خلیج فارس دوخته شده بود که چگونه این انقلاب وضعیت را در این مناطق تغییر میدهد، اما همه آنچه تئوریسینهای غربی در مورد تاثیر انقلاب ایران بر مسلمانان دیگر کشورها پیشبینی میکردند به وقوع نپیوست. شاید علت اصلی عدمتوفیق مردمان دیگر کشورهای اسلامی در متابعت از اندیشههای انقلاب ایران، پیشگیری حکومتهای این کشورها از هر گونه تغییر در صحنه اجتماعی کشورهای مزبور بود.
بدین صورت با سرکوب شدید شیعیان و کردها توسط صدام حسین و کشتن رهبران اجتماعی همچون آیتالله محمد باقر صدر، از هرگونه حرکت در لایههای اجتماعی عراق جلوگیری شد. رهبران شیعیان بحرین دستگیر شدند و در عربستان نیز هرگونه حرکت مخالف با حضور آمریکا بهشدت سرکوب شد. اما پس از حادثه 11 سپتامبر و تغییرات عمیق در روابط کشورهای منطقه با نیروهای مسلط فرامنطقهای و در پی فروپاشی رژیم صدام، حرکات اجتماعی در کشورهای اسلامی که در دهه 1980 منتظر آن بودند، اکنون در حال بروز است.
حزبالله لبنان تنها نیرویی که تاکنون در تاریخ اسرائیل توانسته است این کشور را به زور از اراضی اعراب بیرون براند افتخار همه اعراب شده است. مردم عراق در حال ایجاد کشوری نوین بر پایه دمکراسی هستند و قانون اساسی افغانستان به نحو بیسابقهای از قانون اساسی جمهوری اسلامی الهام گرفته است.
در دیگر نقاط منطقه، آنچه 25 سال قبل از آن بهعنوان تاثیر انقلاب اسلامی یاد میکردند، اکنون در حال بروز است.
در بحرین تظاهرات برای اعطای حقوق مدنی بیشتر در حال انجام است.
می توان نتیجهگیری کرد که بازتاب جهانی انقلاب ایران نمودی از تاثیر غیرمستقیم انقلاب ایران بوده و ایران عمدتا نقش الگو را داشته است. الگوی ایران برای فعالان مسلمان محلی عامل شتاب دهندهای بود و آنان میدیدند که نگرانیهای آنان اینک نه منحصر بهفرد است و نه لاینحل.
همسو با روندهای کلی در نظام جهانی، ایران نیز همچون بازیگران دیگر صحنه بینالمللی در تکاپو برای حداکثر کردن منافع ملی، منطقهای و بینالمللی خویش است. در باب تاثیراتی که انقلاب بر نظام بینالملل داشته بر این نکته تاکید میکنیم که نظام بینالملل، نظامی محافظه کار است که به حفظ وضع موجود میپردازد و حرکتهایی که نظم حاکم را به چالش بکشند، برنمیتابد.
از دیدگاه نقادانه اگر به فرایند تصمیمگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نگاه افکنیم، متوجه خواهیم شد که این فرایند نسبتا طولانی است و در مواقع بحرانی که کمبود زمان از مشخصات اصلی آن است، این پروسه ناکارآمد خواهد بود. سازگاری و یا عدمسازگاری اهداف سیاست خارجی با فضای حاکم بر صحنه محیط بینالمللی ضرورتا از اهداف تعارضی ناشی نمیشود.
گاه ممکن است که دیپلماسی ضعیف، محافظه کار و بدبینانه تصمیمگیران و یا مجریان موجب شود تا بسیاری از اهداف همگون و حتی غیرمتعارض بازیگران در صحنه محیطی به اجرا درنیاید و چون محیط عملیاتی و اجرایی سیاست خارجی فراتر از محیطی است که در آن تصمیم اتخاذ میشود، طبیعی است که درصدی از اهداف سیاست خارجی در صحنه عملیاتی بینالمللی عقیم و انجام نشده باقی بماند.
کارنامه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که از یکسو دستاوردهای بزرگی از قبیل سیاستهای واقع گرایانه این بخش از نظام، نصیب کشور و ملت شده است. از سوی دیگر روابط خارجی ایران درصورتی که با استاندارد یک سیاست خارجی نسبتا موفق مقایسه شود، از انتظارات مردم و نظام ایران پایینتر است.
این مسئله به عوامل متعدد باز میگردد که یکی از آنها سازمان ضعیف وزارت امور خارجه برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی است.
آنچه اهمیت دارد آن است که در ساختار تصمیمگیری در سیاست خارجی باید بر یک نکته مهم پای فشرد و آن این است که نظام جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به اهداف خود لازم است از یک هماهنگی در تصمیمگیری برخوردار باشد و دستگاه مجری بتواند در تعامل با موضوعات مختلف و بازخوردهای ناشی از آن بر کل دستگاه تصمیمگیری اشراف و تسلط داشته باشد.
دهه چهارم انقلاب
هر چند که پیشگویی رفتار انقلاب در آینده بهنظر برخی از صاحبنظران ممکن نیست، اما میتوان با توجه به علوم آیندهنگری روندهایی را مشخص ساخت. در مورد آینده، در باورهای دینی و حافظه تاریخی ایرانیان عناصری وجود دارد.
در محیط پس ازجنگ سرد، ایران بهصورت یک قدرت منطقهای در آسیای جنوب غربی پدیدار شد و در حالیکه از لحاظ ژئو راهبردی اهمیت خود را افزایش داد، در 2 منطقه بزرگتر یعنی خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز نفوذ خود را بیشتر کرد. در هر منطقه، سیاستهای ایران مشخصکننده نیازهای اقتصادی و امنیتی ایران بود و به همین دلیل سیاستهای ایران گاه در بخش دو جانبه با کشورهای مناطق موصوف به سیاستهای چند جانبه ایران در همان مناطق همپوشانی داشت.
روندهای کلی در جهان معاصر با انقلاب ایران همسو است. در جهان امروز چهار روند کلان به چشم میخورد: جهانیسازی، منطقه گرایی، دمکراسی گرایی و نهایتا افول سکولاریسم.
جهانیسازی: جهانیسازی در معنای واقعی آن، پیاده شدن یکی از ارزشهای انقلاب اسلامی است که در چارچوب مهدویت به آن اشاره شد. نهایتا این ارزشهای شیعی است که در محیط آماده جهانی به ناکامیهای بشریت پایان میدهد.
منطقه گرایی: منطقه گرایی خود پیش نیاز حکومت جهانی واحد است؛ چیزی که انقلاب اسلامی از ابتدای ظهور خود در پی آن بود.
دمکراسی گرایی: دمکراسی پارلمانی در ایران یک واقعیت زنده و پویاست که با وجود تمامی موانع سد راه آن به خوبی توسعه یافته و پیش میرود.
بهدلیل آنکه در هر کشوری، کسانی که عهده دار تصمیمات راهبردی هستند، تنها افراد معدود و یا جمع محدودی است هستند و بهدلیل آنکه این افراد با رجوع به برداشتها و ادراکات خود از جهان واقع تصمیم میگیرند، روند تکاملی دمکراسی و بسط آزادیهای فردی و اجتماعی در ایران نشاندهنده نوع و طرز تفکر و بینش مسئولان اصلی کشور است. مشارکت مردم اساس انقلاب ایران بود. هر گاه که این انقلاب از پشتیبانی مردم محروم شود، معلوم نیست که همچنان نام آن انقلاب باشد.
افول سکولاریسم: گرایش جوامع به مذهب است. در عین حال که آمریکا در پی متهم ساختن اسلام بهعنوان منشأ تحرکات افراطی است، اما آمارها نشان میدهد که در جوامع غربی شتاب جوانان برای مسلمان شدن حتی پس از 11سپتامبر و تبلیغات بیامان رسانهها علیه این دین، بیشتر شده است. در برخی از جوامع نیز گرایش به مذهب به اشکال مورد توجه قراردادن مجدد اخلاق و ارتباط فرد با غیب تجلی یافته است.
در چنین شرایطی فرصت تاریخی برای انقلاب اسلامی در جهت آشناسازی مردمان دیگر جوامع با اندیشههای اسلامی پیش آمده است. این فرصتها عبارتند از:قوت ایمان جوان مسلمان، وجود شبکههای بینالمللی ارتباطات، ارائه اسلام به زبان معاصر و با استفاده از فناوری اطلاعاتی، شروع کاوش در ادیان دیگر توسط اندیشمندان مسلمان بر پایه وسعت فهم قرآن از دین، وجود برخی از نشانههای هنر اسلامی در سطح جهانی که میتواند به یک مسلمان غرور و استغنا بخشد، رشد اسلامخواهی در اروپا و آمریکا، وجود یک میلیارد مسلمان در دنیا و بهویژه در مناطق اطراف ایران.
با توجه به نکات گفته شده، آینده تعامل ایران و نظام بینالملل روشن است. از آنچه گفته شد میتوان دریافت که جمهوری اسلامی ایران درآینده میتواند بهتر از گذشته عمل کند، اگر:
1. فاصله مابین شعار و عمل را در سیاست خارجی کم کند. برخی اوقات شعارهای کوچکتر اما قابل دسترستر، مناسبتر از آرزوهای بزرگ است.
2. به واقعیات صحنه بینالمللی توجه عمیقتر کند.
3. ایران بهدنبال متحدین جدیدی باشد. دیگر نهضت عدمتعهد مانند گذشته دارای موقعیت ویژه در روابط بینالملل نیست، در عوض کشورها بهعنوان واحدهای سیاسی بعضا دارای نفوذ عمدهای در صحنه جهانی شدهاند. منطقهگرایی میتواند یکی از موارد پیش رو در سیاست خارجی ایران باشد.
4. نگاه به آسیا میتواند راهبرد انتخابی ایران برای آینده باشد. ایران، روسیه، چین و هند چهار کشور بزرگ هستند که میتوانند با یکدیگر تعاملات نزدیکتر و ویژه داشته باشند.
*رئیس سابق دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امورخارجه و رئیس مؤسسه مطالعات دریای خزر